...سالیان دراز خشکسالی
ساحل پر تشویش در میان جمع بودن
و
در حقیقت
خلأ...
قربانی بودن...
و من اکنون در تنهایی ژرف خویش غوطه ورم...
...و کسی گفت:« خدا نزدیک است»
آسمان دل من هم ابریست
و شبم تاریک است
به تو می اندیشم
...و به ژرفای سکوت
وبه عشق
...عشق؟!!
و به نزدیکی دوری ها
تنهایی ها...
و من اکنون میدانم
که تو را روزی گم خواهم کرد
و مرا...
شبی در اندوه بی پایانی رها خواهی کرد...
ومن اکنون تنها
به تو می اندیشم...
وبه اندوه رهایی ها...
تنهایی ها...
...و شبم تاریک است
بی مهتاب
و کسی می گوید که:«خدا نزدیک است»
و جدایی ها نیز...؟!!
و چه خوب است...
که خدا هست
که خدا نزدیک است...
صدای تیشه آمد
گفت: شیرین...
ـ صدای تیشه آمد.
ماه تابید
صدای تیشه فرهاد آمد
گفت: شیرین...
ـ صدای ناله آمد.
لاله نالید
صدا از تیشه فرهاد افتاد
صدای گریه شیرین:
میان باغ تنهایی هزاران لاله از باران فرو می ریخت...
م.آزاد
*
هیچوقت گریه نکن چون هیچکس لیاقت اشکهای تورو نداره و اگه کسی لیاقتشو داره طاقت دیدنشو نداره.
**
به آسمون نگاه کن.دوست داری کدوم ستاره مال تو باشه؟اونی که کم نور تره مال تو باشه بهتر نیست؟به اون قانع باش چون ستاره پرنوره مال همه س ولی اون فقط مال توئه.
***
نمیتونی به دلت یاد بدی نشکنه ولی میتونی یاد بدی وقتی شکست لبه های تیزش کسی رو زخمی نکنه
****
همیشه سعی کن چیزی رو که دوست داری به دست بیاری نه چیزی رو که بدست میاری دوست داشته باشی
*****
راز شاد زیستن
انجام چیزی که دوستش داریم نیست بلکه دوست داشتن چیزی است که انجام میدهیم.
بوی باران بوی سبزه بوی خاک
شاخه های شسته باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهای سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار خوش به حال چشمه ها ودشتها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیم باز
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب!
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی به کام
باده رنگین نمی بینی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می شود هفتاد رنگ...